در خیابان های شلوغ شهر همه چیز تغییر پیدا کرده. یادش به خیر، آن روزها شهید شدن لیاقت می خواست و این روزها خود را فروختن جسارت. چه قدر دلم برای خودمان می سوزد. تا پلکی بر هم می زنی می بینیم چه قدر عوض شده ایم. آن روزها عشق ، نجابت و حیا داشت و امروز چون کولی زنجیرش را پاره کرده در خیابانهای شهر، جلوی چشم من و تو هوس می فروشد.